English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 143 (8075 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Did it ever occur to you that … U تا کنون بفکرت رسیده که ...
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
so far <idiom> U تا کنون
yet U تا کنون تا انوقت
up to now U تا کنون تا این تاریخ
bard cannon theory U نظریه بارد- کنون
The funds collected so far . U وجوهی که تا کنون گرد آوری شده است
it is too late to lock the stable when the horse has been stolen <proverb> U کنون باید این مرغ را پای بست نه آن دم که سررشته بردت ز دست
He has never taken a step for any one . He has never raised a finger to U تا کنون برای کسی قدم یبر نداشته است ( مسا عدتی نکرده )
consummating U رسیده
mellow U رسیده
mellowed U رسیده
mellowing U رسیده
mellows U رسیده
ripe U رسیده
riper U رسیده
ripest U رسیده
consummates U رسیده
consummated U رسیده
consummate U رسیده
headed U رسیده
ripely U بطور رسیده
allowed <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
full-fledged U بالغ رسیده
full fledged U بالغ رسیده
climactic U باوج رسیده
approvingly U به تایید رسیده
approved U به تایید رسیده
Inc U به ثبت رسیده
overdue U موعد رسیده
fullest U بالغ رسیده
overripe U بسیار رسیده
over ripe U زیاد رسیده
in wards U کالای رسیده
floor length U رسیده بکف
It's time U وقتش رسیده که
culminant U باوج رسیده
jack in office U رسیده است
knee high U بزانو رسیده
maturation U رسیده شدن
new arrived U تازه رسیده
new come U تازه رسیده
full U بالغ رسیده
in- U :رسیده امده
in U :رسیده امده
agreed <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
imported U کالای رسیده
import U کالای رسیده
authorised [British] <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
importing U کالای رسیده
passed <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
authorized <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
approved <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
jumped-up U تازه به دوران رسیده
inwards U واردات کالای رسیده
bequests U ارثی که بنابوصیت رسیده
bequest U ارثی که بنابوصیت رسیده
letterbox U جعبهی نامههای رسیده
saturant U بحد اشباع رسیده
indents U سفارش رسیده از خارج
indenting U سفارش رسیده از خارج
indent U سفارش رسیده از خارج
raised to the purple U بپایه مترانی رسیده
I am fed up to the back teeth . I cant stomack it any more. U جانم به لبم رسیده
aggrieved U محنت رسیده مغموم
letterboxes U جعبهی نامههای رسیده
on end <idiom> U بنظر به پایان رسیده
elvis has left the building <idiom> U [نمایش به اتمام رسیده]
grown U رسیده جوانه زده
ripens U رسیده کردن یاشدن
parvenu U تازه بدوران رسیده
parvenus U تازه بدوران رسیده
nouveau riche U تازه بدوران رسیده
nouveau-riche U تازه بدوران رسیده
nouveaux-riches U تازه بدوران رسیده
antemortem U مرگ زود رسیده
ripened U رسیده کردن یاشدن
ripen U رسیده کردن یاشدن
pensionable U وقت بازنشستگی رسیده
ripening U رسیده کردن یاشدن
evaluations U ارزیابی اخبار رسیده
intersection point U نقطه بهم رسیده
confirmation U تایید ازاطلاعات رسیده
evaluation U ارزیابی اخبار رسیده
if i had brains <idiom> U اگر عقلم رسیده بود
syngraph U تنظیم کنندگان رسیده باشد
i am nat my last shifts U کارد به استخوانم رسیده است
it is high time to go U وقت رفتن رسیده است
it is time i was going U وقت رفتن من رسیده است
it was at its height U به منتهای درجه رسیده بود
feed water U اب رسیده به دیگ بخار ناو
paprica U میوه رسیده فلفل قرمز
patentee U ذینفع اختراع به ثبت رسیده
paprika U میوه رسیده فلفل قرمز
he is up a gum tree U کاردبه استخوانش رسیده است
perfects U کاملا رسیده تکمیل کردن
perfect U کاملا رسیده تکمیل کردن
he has been put to his trumps U کاردبه استخوانش رسیده است
the story is at an end U استان به پایان رسیده است
perfecting U کاملا رسیده تکمیل کردن
perfected U کاملا رسیده تکمیل کردن
upstarts U تازه بدوران رسیده ادم متکبر
Has a letter arrived for me? U آیا برای من نامه ای رسیده است؟
embryonic membrane U ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
backtell U ابلاغ دستورات رسیده از رده بالا
haricot U دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
haricots U دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
heirlooms U دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
heirloom U دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
the bill of has come to mature U وعده پرداخت برات رسیده است
I have just received your letter. U کاغذت تازه به دستم رسیده است
upstart U تازه بدوران رسیده ادم متکبر
irreducibility U حالت چیزیکه به کمینه رسیده و از ان دیگرکمترنمیشود
things have come to a pretty pass U کار بجای باریک رسیده است
the bill has come to maturity U وعده پرداخت برات رسیده است
priming U استر کاری چیدن برگ رسیده تنباکو
centralized items U اقلامی که دستور کنترل توزیع تمرکزی ان رسیده
semifinalist U کسیکه بمرحله مسابقات نیمه نهایی رسیده
Now it is about time to head home! U الان وقتش رسیده به خانه برویم [بروم] !
demand frequency U نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
young people U دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
It's time to prepare the meal. U وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
ground waves U امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you ! U خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
carpetbaggers U تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
dowager U بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
aposteriori U از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
carpetbagger U تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
dowagers U بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
brie U پنیر نرمی که بوسیله کفک رسیده شده باشد
nonagium U عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
dowagers U بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
dowager U بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
exponent U شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
exponents U شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
end U نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ended U نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ends U نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
hot valve clearance U فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
interpretations U تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretation U تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
things have come to a pretty U کاربجای باریک رسیده است کارو بار خراب است
chocked nozzle U خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
registered capital U سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
Recent search history Forum search
1i was in the middle of a thick law book
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com